Scent of a Woman
محصول سال: 1992
كارگردان: Martin Brest
نویسنده: Giovanni Arpino ،Bo Goldman
بازیگران:Al Pacino، Chris O'Donnell،James Rebhorn
جوایز: برنده 4 جایزه از جمله اسكار بهترین بازیگر مرد برای ال پاچینو
در زندگی، پیش می آید که با آدم های گوناگونی برخورد داشته باشیم. آدم هایی که از کنارشان عبور می کنیم، آدم هایی که کارمان با آن ها راه می افتد، آدم هایی که دوستشان داریم یا از آن ها می ترسیم. کمتر اما پیش می آید که با آدم هایی برخورد داشته باشیم که مرشدمان می شوند و راه زندگی را به ما می آموزند. گاه این مرشدها و راهنماها اینقدر غیر منتظره اند که هیچوقت گمان نمی بریم حتی انتظار کوچکی بتوان از آن ها داشت، اما می شود از تلخ ترین و کوچکترین آدم ها انتظار تأثیرات بزرگ داشت، فقط کمی خوشبینی می خواهد! ldquo;مارتین برستrdquo; یکی از نامتجانس ترین و بهترین زوج های معلم و شاگرد را در غالب
چار سیمز( کریس ادانل) دانش آموز یک کالج بسیار گرانقیمت به نام کالج بیرد است، اما او با پول فراوان پدرش به آنجا نرسیده، او صرفاً یک دانش آموز درسخوان بورسیه است که از شهری دورافتاده به آنجا آمده و چون جوان و مغرور است ترجیح می دهد کار دانشجویی بگیرد و از ناپدریش پولی درخواست نکند. او حتی برای عید پاک به خانه نمی رود و درخواست کار داده تا پول بلیط رفت و برگشت به شهرش برای کریسمس را فراهم آورد و این در حالی است که همکلاسی های او که یک مشت بچه پولدار لوس و شکم سیر هستند مدام با حالتی تحقیرآمیز او را به گذران تعطیلات در سوییس یا جاهای دیگر با خودشان دعوت می کنند! به چار یک پیشنهاد کار می شود، زن و شوهری با دو فرزند خردسال می خواهند برای تعطیلات به آلبانی بروند و زن نگران پدر پیر و نابینایش است . چار باید در مدت نبود آن ها از پیرمرد مراقبت کند. او به چار می گوید که پدرش قلب مهربانی دارد فقط کافی است او را قربان خطاب نکند و اینجاست که چار وارد اتاق کوچک و تاریک سرهنگ فرانک اسلید( آل پاچینو) می شود. چار مدام او را قربان خطاب می کند و فرانک بیرحمانه او را دست می اندازد، چار که به ۳۰۰ دلاری که باید در پایان کار می گرفته دل بسته بود، علیرغم رفتار خصمانه ی فرانک تصمیم به ادامه ی کار می گیرد. از طرفی در کالج دار و دسته ی جورج ویلیس( فیلیپ سیمور هافمن) با مدیر کالج، آقای تراسک( جیمز ربهورن)، شوخی خنده دار ولی پر دردسری می کنند که چار هم ناخواسته شاهد ماجرا بوده. آقای تراسک که بشدت عصبانی است از طریق منشی اش متوجه می شود چار و جورج شاهدند و چار را که فقیر است تحت فشار می گذارد تا خاطیان را لو دهد و در عوض یکی از پذیرفته شدگان هاروارد باشد و در صورت عدم همکاری اخراج می شود. او تا پایان عید پاک به چار فرصت می دهد تا در اینباره بیندیشد و جورج به چار وعده می دهد اگر دهانش را بسته نگه دارد، کمکش خواهد کرد چرا که پدرش عضو هیئت امنای کالج است. از سویی، فرانک با رفتن دخترش یک نقشه ی غافلگیرانه برای خودش و چار ترتیب داده. او تمام حقوقش را پس انداز کرده تا در یک سفر گران و رویایی به نیویورک یک خوشگذرانی درست و حسابی بکند و با ن معاشرت کند و مشروب های گران بنوشد و در انتها، نقشه اش را عملی کند. او چار را برای همراهی راضی می کند و به او می گوید در دنیا هیچ چیزی را به اندازه ی زن و ماشین فراری قرمز دوست ندارد، خب البته با لحنی بسیار گستاخانه! در طول سفر، چار از مشکلش برای او می گوید و فرانک نقشه اش را برای او رو می کند و چار که حالا فهمیده فرانک حتی در خانواده اش محبوب نیست می خواهد به هر قیمتی شده جلوی تصمیم فرانک را بگیرد.
فیلم ldquo;بوی خوش زنrdquo; در ستایش زندگی کردن و یافتن هدفی برای زندگی است. زندگی سطحی و ولنگارانه ی سرهنگ اسلید یا زندگی سخت و توام با تلاش چار، هر یک آنقدر در دید بیننده اهمیت می یابند که دلش نخواهد با تصمیمی غلط آن را بهم بریزند. کسی که این فیلم را ندیده ممکن است آن را تنها فیلمی در ژانر فیلم های دبیرستانی بگنجاند که اگر درخشش آل پاچینو نبود، ممکن بود این فیلم در حد فیلم های خوب اما نه چندان به یاد ماندنی مانند ldquo;لبخند مونالیزاrdquo; پایین آید. البته این درخشش بیش از اندازه ی پاچینو ، سطح بازی دیگر بازیگران را در نظر تماشاگر بسیار پایین می آورد. کریس ادانل، در تمام زمان هایی که کنار پاچینو بود همیشه دست و پایش را گم می کرد و می ترسید. البته ضرر بازی خوب پاچینو به یک بازی خوب دیگر هم رسیده و درباره ی آن چیزی گفته نشده: بازی عالی فیلیپ سیمور هافمن در روزهایی که جوان تر و لاغرتر از حالایش بود! هافمن بازیگر فوق العاده ای است که در فیلم ldquo;کاپوتیrdquo; درخشش خیره کننده ای داشت و در این فیلم در نقش جورج ویلیس پسر، بسیار باورپذیر ظاهر گردیده بود.
بار این فیلم روی دوش ابر ستاره ی فیلمیعنی آل پاچینو است. کمتر کاراکتری در یک فیلم به اندازه ی کاراکتر او تعریف شده و قابل پی گیری از آب در می آید، البته این بیشتر از هنر بالای او در پرورش نقش ناشی می شود. او کاراکتر فرانک اسلید را که سرهنگی مغرور ، زنباره ، بسیار گستاخ با ظاهری خشن و قلبی مهربان، با فلسفه های خاص و تعریف های اختصاصی خودش از زندگیست را بسیار بیاد ماندنی کرده است. براستی اگر بازیگر دیگری این نقش را بازی کرده بود، فرانک اسلید تا امروز زنده می ماند؟! یا آن
بررسی و نقد 12 سال بردگی بهترین فیلم و برنده اسکار 2014
بررسی و نقد فیلم بوی خوش زن 1992
معرفی و نقد فیلم بسیار زیبای روشنایی های شهر اثر چارلی چاپلین
چار ,یک ,پاچینو ,فیلم ,فرانک ,ی ,است که ,می دهد ,می شود ,را به ,او را ,فیلیپ سیمور هافمن ,برخورد داشته باشیم
درباره این سایت